اشکِ من بی تو سرازیر شد و آخ نگفتعشق ، قربانیِ تقدیر شد و آخ نگفت بغضِ من، دوریِ تو، حسرتِ اندوهِ دلماتحادی که جماهیر شد و آخ نگفت هر که پرسید اگر حالِ دلم را تو بگوهمدمِ بغضِ نفس گیر شد و آخ نگفت آن جوانی که به پای تو، جوانی را دادبی تو پژمرده شد و پیر شد و آخ نگفت باز هم با غمِ تو می گذرد روز و شبشآنکه از زندگی اش سیر شد و آخ نگفت... @JanJiyarlr بخوانید, ...ادامه مطلب